ماکروفر
دیروز زنگ زدم خونه پدر شوهری و خواستم حالشون و بپرسم که دیدم شارژه شارژه کلی خوشحال و پر انرژی حالا چرا بهتون بگم همونطور که قبلا گفتم پدر شوهر و مادر شوهریم یه روز با هم قهر بودن و مادر شوهری اومده بود خونه ما اون شب انگار پدر شوهری خواسته واسه خودش غذا گرم کنه که نتونسته واسه همین فرداش زنگ زده به سیام که میخوام ماکروفر بگیرم دیروز دیدم رفتن ماکرو ویو گرفتن و اومدن خونه سیام زنگ زده به من که بابا کلی داره حال میکنه نون گرم کردن تو ماکرو و کلی لذتش و بردن و کلی حال کردن بعد سیام به مامانش میگه که مامان یه چایی دم کن و یهو ازون ور پدر شوهری میگه آره بذار تو ماکرو فر ...
نویسنده :
رها
11:11